به نظر میرسد بعد از موج اول سینمای آمریکای لاتین در ابتدای هزاره که با آثاری از ایناریتو ، والتر سالس ، فرناندو میرلس ، گیرمو دلتورو و آلفونسو کورآن همراه بود اکنون موج جدید و امید بخشی در راه باشد . به خصوص بعد از توفیق دو فیم گارد ویژه و شیر اندوه در جشنواره برلین و راز چشمهای آنها در اسکار . چهار فیلمی که این روزها از سینمای آمریکای لاتین دیدم :
راز چشمهای آنها 2009 (آرژانتین)
درام جنایی – پلیسی پر تعلیقی که سال پیش توانست اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را به آرژانتین ببرد . فیلم یادآور آثار جنایی بزرگی است که دههی 90 در سینمای بدنهی آمریکا تولید شد . خوزه کامپانلا کارگردان فیلم دو رابطهی عاشقانه را به تم جنایی فیلمش پیوند زده و به همین خاطر است که اسم فیلم کمتر نشانی از یک اثر جنایی دارد . شاید بتوان برچسب عامه پسندی بهش چسباند ولی نمیشود از دیدنش لذت نبرد .
سگ سگ را میخورد 2008 (کلمبیا)
اولین چیزی که بعد از شنیدن کلمبیا به ذهن خطور میکند گروههای گنگستری و کشت و کشتار است . این فیلم کلمبیایی هم چیزی غیر از این نیست . اثری در نقد بیرحمانهی این گروهها که در آن با مجموعهای از بدمنها طرفیم که بر سر تصاحب مقداری پول با همدیگر کشمکش دارند . در فضاسازی و اجرا خیلی دوست دارد خود را به سینمای ایناریتو نزدیک کند که تا حدودی هم موفق است . مهمترین نکتهی فیلم هم علاوه بر بازی تحسین برانگیز کارلوس موئرو ( کارگردان فیلم هم هست ) شاید همین نزدیک شدن به فضاهای ایناریتویی باشد .
با در نظر گرفتن این که کار اول کارگردانش است میتوان امید داشت که در آثار بعدی با لحن و زبانی شخصیتر از او روبرو شویم .
شیر اندوه 2009 (پرو)
یکی از بهترینهای سال گذشته . یک داستان بکر و خلاقانه از مردمان فقیر پرو در جغرافیایی اندوهگین . فیلم منظومهای از باورها و پدیدههای گاه بی ربط است . طرح داستان تراژیک تجاوز به زنان و ترس از زن بودن در جوامع فقیر را در یک فضای نیمه موزیکال در نظر بگیرید . جسورانه نیست ؟ اثری پر از داستانهای فرعی که همه را هم به سرانجام میرساند . فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بود و البته برندهی خرس طلایی برلین . کلودیا للوسا بانوی کارگردانش روح بومیاش و زنان سرزمینش را به بهترین شکل ممکن تبدیل به فیلم کرده است .
حرامزادهها 2008 (مکزیک)
احتمالن این فیلم دوستداران سینمای یواش و سینمای ابزورد را راضی نگه میدارد . داستان یک شبانهروز برادر کارگر و مهاجر مکزیکی در آمریکا . تاثیر پذیری اش از سینمای هانکه در برهم زدن آنی فضای فیلم مشهود است و نوع فاصله گذاری و تمایل به سکونش به کارهای کیارستمی میماند. آمات اسکالانته کارگردان جوان فیلم در سال 2005 فیلم Sangre را در کن داشت که در بخش فیبرشی ( انجمن منتقدان جهانی ) مورد تقدیر قرار گرفت . به نظر می رسد بعد از ایناریتو و دلتورو و آلفونسو کورآن در سالهای بعد باید منتظر آثار کارگردانهای مکزیکی دیگری هم بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر